مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آن ها را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت ،آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم ؛ یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم! .

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

«دیگر اسمت را عوض نکن»

دانلود کتاب شناخت خودارضایی و روشهای ترک آن

مى ,مرد ,کره ,اندازه ,یک ,فقیر ,را به ,مرد فقیر ,به اندازه ,یک کیلو ,کره ها

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درمان ریزش مو چشم خدا مفصل ران زمین سبز آریافن دانلود خلاصه کامل کتاب انقلاب اسلامی منوچهر محمدی طراح کاور باران برای کالسکه تنهایی ها آموزشگاه آرایشگری